اول از همه عذر میخوام که نتونستم زود آپ کنم و
از تمام کسانی که دارن به من کمک میکنن که آمار وبلاگم بالا بره
از سپاس قلب متشکرم
اینم از آپم
عاشق شدن .
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره .
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری ..
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری .
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی .
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی .
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !
آخرین امتحانت رو پاس کنی .
کسی رو که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت می خواد ببینیش بهت تلفن کنه .
توی جیب شلواری که از سال گذشته ازش استفاده نمی کردی پول پیدا کنی .
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری وبهش بخندی !!!
نیمه شب تلفن داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه .
بدون دلیل بخندی .
بطور تصادفی بشنوی که یه نفر داره از ت تعریف می کنه .
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی !
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یادت می یاره .
عضو یک تیم باشی .
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی .
دوستهای جدید پیدا کنی .
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی .
کسانی رو که دوستشون داری خوشحال ببینی .
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده .
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی .
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره .
یادت بیاد که دوستهای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردن و بخندی و بخندی و ........ باز هم بخندی .
اینها بهترین لحظههای زندگی هستند ...
قدرشون روبدونیم .
"زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کنی، بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد"
وقتی زندگی 100 دلیل برای گریه کردن به تو نشان میده، تو 1000 دلیل برای خندیدن به اون نشون بده .
Good Luck
خیلی خندیدم گفتم بخندید شما هم
فقط هیچ توهینی به هیچکس نداره
(مخصوصا خانوما)
سلام این داستان خلی رمانتیک و عاشقاس نظر یادتون نره
می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!... می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... ما بقیش رو تو ادامه مطلب بخونید نظر یادتون نره
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. سالها بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند.
مرد گفت:
"من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".
سلام ماجرای یه کوهنورد احمق رو بخونید
خیلی جالبه تو ادامه مطلب برید بخونیدش
نظر نظر نظر
یادتون نره
ادامه مطلب ...زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
اصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
ز تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف، یادمان باشد اگر گل چیدیم، عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه دیوار به دیوار همند.
سلام به من به همتون این ایام رو تسلیت می گم و خواهشا نظر یادتون نره
انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است. ------------ --------- --------- ------------ --------- ---- ------------ --------- --------- --------- - ------------ --------- -- ------------ --------- --------- -- ------------ --------- ----- دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم. (چارلی چاپلین) ------------ --------- --- بقیشو تو ادامه مطلب بخونید
هیچ وقت نگو وقت نداری. به تو همان مقدار زمان داده شده که به هلن کلر ، لئوناردو داوینچی ، توماس جفرسون و آلبرت انیشتین.
هیچ صیادی از جویی حقیر که به گودالی می ریزد مروارید ی صید نخواهد کرد.(فروغ فرخزاد)
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد - جان لوییس
عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است.
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
خالی از عاطفه و خشم بین بودن و نبودن عشق آخرین همسفر من ای دریغ از من که بیخود مثل تو گم شدم تو ظلمت تن هنوزم داد می زنی تو آینه من آه گریه مون هیچ، خنده مون هیچ، ای بی تو می میرم، همه بود و نبود بی تو می میرم مثل قلب چراغ نور تو بودی نظر نشه فراموشاا
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام مونده و تنهایی من
ای دریغ از تو
که مثل عکس عشق
باخته و برنده مون هیچ
تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ
مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی ، زمین و آسمون هیچ
بیا پر کن منو خورشید دل سرد
کی منو از تو جدا کرد ؟!