زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
اصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
ز تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند.
زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف، یادمان باشد اگر گل چیدیم، عطر و برگ و گل و خار، همه همسایه دیوار به دیوار همند.
سلام به من به همتون این ایام رو تسلیت می گم و خواهشا نظر یادتون نره
انسان های بزرگ دو دل دارند: دلی که درد می کشد و پنهان است ، دلی که میخندد و آشکار است.
------------ --------- ---------
هیچ وقت نگو وقت نداری. به تو همان مقدار زمان داده شده که به هلن کلر ، لئوناردو داوینچی ، توماس جفرسون و آلبرت انیشتین.
------------ --------- ----
هیچ صیادی از جویی حقیر که به گودالی می ریزد مروارید ی صید نخواهد کرد.(فروغ فرخزاد)
------------ --------- --------- --------- -
همه دوست دارند که به بهشت بروند، ولی کسی دوست ندارد که بمیرد - جان لوییس
------------ --------- --
عشق مانند نواختن پیانو است. ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری، سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.
------------ --------- --------- --
هیچ چیز ویرانگرتر از این نیست که متوجه شویم کسی که به آن اعتماد داشته ایم عمری فریبمان داده است.
------------ --------- -----
دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.
(چارلی چاپلین) ------------ --------- ---
اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.
بقیشو تو ادامه مطلب بخونید
ادامه مطلب ...سلام دوستان ببخشید میدونم اگه سر میزنید ناراحتید که چرا من دیر به دیر آپ می کنم شرمنده در عوض حالا یه سری عکس باحال در یه کافی نت رو میزارم امیدوارم حال کنید.
..................
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !
شما یادتون نمیاد..................
حتما ادامه ی مطلب رو ببینید
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت
بین بودن و نبودن
عشق
آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام مونده و تنهایی من
ای دریغ از من
که بیخود مثل تو گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو
که مثل عکس عشق
هنوزم داد می زنی تو آینه من
آه
گریه مون هیچ، خنده مون هیچ،
باخته و برنده مون هیچ
تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ
ای
مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی ، زمین و آسمون هیچ
بی تو می میرم، همه بود و نبود
بیا پر کن منو خورشید دل سرد
بی تو می میرم
مثل قلب چراغ
نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد ؟!
نظر نشه فراموشاا
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم." سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است." سقراط پرسید:.... "اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟" مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود." سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟" مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم." سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است.
بجه ها حتما نظرای گلتونو به من بدید تا مطلع شم از نظراتتون مرسی
کاش لغت نامه ای بود و آدم می توانست معنی جوانی را توی آن پیدا کند
آن وقت شاید واقعا می فهمیدم که
آیا این جوانی همان چیزی است که به شناسنامه آدم ها سنجاق شده است؟
یا یک جور میراث است که بعضی ها آن را به ارث می برند و
بعضی ها از آن محروم اند
کاش می فهمیدم که آیا جوانی
را می شود خرید
و می شود قرض کرد و می شود از جایی جفت و جورش کرد یا نه
شاید هم جوانی یک جور جهان
بینی است،
یک نوع تئوری و یک گونه از تفکر، که ربطی هم به سن و سال آدم ها ندارد
شاید هم به قول قدیمی ها،
شعبه ای از جنون است و دوره بی تجربگی است
ادامه شو تو ادامه مطلب بخونید راستی نظر حتما بدید !!!!
ادامه مطلب ...من از خدا خواستم..
من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید…
خدا گفت :نه آنها برای این در تو نیستند که من آنها را
بزدایم .بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان
پایداری کنی.
من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد…
خدا گفت :نه روح تو کامل است . بدن تو موقتی است.
من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد…
خدا گفت :نه شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید.
شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است.
من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد...
خدا گفت :نه من به تو برکت می دهم خوشبختی به خودت
بستگی دارد
من از خدا خواستم تا از درد ها آزادم سازد...
خدا گفت :نه درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من
نزدیک تر می سازد.
من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد...
خدا گفت :نه تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می
پیرایم تا میوه دهی.
من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم
بیاید…
خدا گفت :نه من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن
چیزها لذت ببری
من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همان طور
که او دوست دارد ، دوست داشته باشم...
خدا گفت :سرانجاممطلب را گرفتی امروز روز تو خواهد
بود آن را هدر نده.
داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و
برکت خواهی یافت ...
"و من مضطرب و دل نگران به تو گفتم که پر از تشویشم چه
شود کار و تو گفتی آرام که خدا هست کریم
پاسخی نرم و لطیف که به من
داد یک آرامش شیرین و عجیب"